دل‌گرفتگی..

ساخت وبلاگ
دلشوره همیشگی از شدت ابهام آینده هیچ‌گاه من را رها نمی‌کند، اما اگر بخواهم مجموعاً زندگی‌ام را از سه سال گذشته تا امروز برانداز کنم، رفتن‌ها و آمدن‌ها و ناسزا شنیدن‌ها و تشنج‌های خانوادگی و اجتماعی-شخصی‌ام چندبرابر شده، با این حال از گذشته آرام‌ترم. گاهی حتی بی‌تفاوتم. آدم‌های زیادی به زندگی‌ام آمده‌اند، بیشتر از گذشته، اما به یاد ندارم برای هیچ‌کدام ذوق‌زده شده باشم، آدم‌های زیادی از زندگی‌ام رفتند که مدت‌ها جزء مهم‌ترین‌های زندگی‌ام بودند و تکه بزرگی از روحم را با رفتنشان کندند، اما ناراحتی طولانی و عمیقی در من پا نگرفت، دیگر کمتر به احتمال اینکه ممکن است فردی از این برخورد ناراحت شود فکر می‌کنم، بی‌پرواتر از اینکه کسی را آدم حساب کنم حرف می‌زنم، محافظه‌کاری به کلی از اظهارنظرهایم رخت بربسته، ابایی ندارم کسی را با کوبیدن حرف حق توی صورتش خرد کنم وقتی بر نادرستی اصرار دارد، ابایی ندارم از اینکه ریای کسی را به رویش بیاورم، نمی‌ترسم از اینکه خوبی‌های تصنعی را بی‌جواب بگذارم، در پس زدن هدیه‌های کسانی که دوستشان ندارم لحظه‌ای مردد نمی‌شوم، پیشنهاد رابطه را از سمت هرکسی باشد نادیده می‌گیرم، نهایتا روابط میان آدم‌ها توجه‌م را جلب نمی‌کند و تنهایی را به جمع‌های ساختگی ترجیح می‌دهم. اول فکر می‌کردم بعد از آن رفتنِ بزرگ، این رفتار نتیجه فلج شدن دستگاه عاطفی‌ام باشد. یک افلیج سرتاپا، که نمی دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebihich8 بازدید : 139 تاريخ : پنجشنبه 23 آذر 1396 ساعت: 4:48

احساس می‌کنم نبوغ شگفت‌انگیزم در طرح و حل مسئله را، در جلوداری حل سخت‌ترین پرسش‌ها را، در رهبری متمرّدترین انسان‌ها را؛ جایی میان چارده-پانزده‌سالگی، موقعِ تظاهر به خنگی محض لجبازی با مستکبرانِ بی‌رحمِ دیکتاتور، برای همیشه جا گذاشتم.

دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebihich8 بازدید : 132 تاريخ : پنجشنبه 23 آذر 1396 ساعت: 4:48

این روزها که باز حرف قدس بالا گرفته، زیر لب تمام آزادگان جهان شعرهای مقاومتِ نزار و محمود درویش است و ذکر مداومشان «القدس لنا». انگار خونِ فراموش‌شده‌ای در رگ‌هایمان منجمد شده‌باشد و باز با گلوله‌ای بیرون‌زده باشد، عزتِ فرومانده‌ای -ارث پدرانمان- در جانمان خوابیده باشد و با نگاه تحقیرآمیزِ دشمنی بیدار شده‌باشد؛ قدس زبان مشترک تمامِ آزادگان جهان است، که تپش‌های قلبشان شعری‌ست برای آزادی. دیدم ترانه «أحبائی» جولیا پطرس دست‌به‌دست می‌شود؛ گرچه ترانه محبوب من از جولیا «مقاوم» است و بعد از آن حتی «نحن الثورة والغضب»؛ اما انکارشدنی نیست کلمات «أحبائی» زمزمه بیدار خون‌های خوابیده‌ست..جولیا پطرس خواننده مسیحی‌مذهب لبنانی‌ست، هنوز مثل «أمل» حجاب نکرده و اگر نظر خشکِ مذهبان عصر حجری را بپرسی، صدایش قطعا غناست. من نمی‌خواهم کسی را تطهیر کنم، یا مجیز کسی را بگویم، یا خودمان را بزنم و دیگری را بزرگ جلوه دهم؛ فقط وقتی اینهمه وسعتِ دایره در یک حرکت انقلابی می‌بینم حسادت می‌کنم و وادار می‌شوم باز و باز به خاکستر انقلابی نگاه کنم که ظرفیت جا دادنِ روحِ برانگیخته‌ام را در خودش داشت. با هر قطره اشکی که با «نحن الثورة والغضب» ریختم، آنجا که می‌گفت «والسیف القاطع نحنا»، و شمشیرهای ازنیام‌برنکشیده گلویم، حلقم را می‌خراشید و باز به یاد فریادهای خشکیده و مسکوت لب می‌گزیدم و دست‌هایم را مشت می‌کردم که جان دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebihich8 بازدید : 140 تاريخ : پنجشنبه 23 آذر 1396 ساعت: 4:48

این تعبیر آشنای زبان انگلیسی از عاشق شدن -falling in love- را همه شنیده‌اند، و چقدر واقعی‌ست؛ نوعی ناگزیری و بی‌چارگی از عاشق شدن را در خودش جاداده؛ یعنی دستِ من نبود، نفهمیدم چه شد، نمی‌دانم چرا و چگونه..

امروز شعری از نزار دیدم؛ نوشته بود:

«حین أنا سقطت فی الحب
..تغیرت»..

دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebihich8 بازدید : 141 تاريخ : پنجشنبه 23 آذر 1396 ساعت: 4:48

تا به حال انقدر متحیر نبودم که امشب، اینجا؛ هستم.
دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebihich8 بازدید : 138 تاريخ : پنجشنبه 2 آذر 1396 ساعت: 12:17

از ما؛ نسلی که صرفِ کندنِ دیوارهای زندان شد؛ به شما؛ نسلی که باید صرفِ کشفِ آزادی شود:

گیر چهره‌های بزک‌کرده آزادی‌های تقلبی نیفتید. ما برای اینکه شما پای جستجو داشته‌باشید، عمری به در و دیوار کوبیدیم..

دل‌گرفتگی.....
ما را در سایت دل‌گرفتگی.. دنبال می کنید

برچسب : مدیونید, نویسنده : ebihich8 بازدید : 126 تاريخ : پنجشنبه 2 آذر 1396 ساعت: 12:17